-
و ...
چهارشنبه 22 بهمنماه سال 1382 15:45
سلام : داشتم فکر می کردم وبه این نتیجه رسیدم که چقدر باید اراجیف منو بخونید بهمین خاطر از دوست خیلی عزیزم (مریم ۰ ش ) خواستم تا چند تااز جمله های زیباشو بهم بده تا بذارم تو وبلاگ که شاید شما هم خوشتون بیاد : استادی به من آموخت که هرگاه صدای قلبم را شنیدم بدانم عاشقم . سالها تو را می دیدم و می دانستم که دوستت دارم ....
-
کجان این صاحب نظرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دوشنبه 20 بهمنماه سال 1382 14:03
سلام : عید سعید پیروزی انقلای اسلامی رو به تمامی ملت مسلمان ایران خصوصا جوانان مومن و پاکدامن ایران زمین تبریک میگم و امیدوارم تمام سعی خودشون رو در راستای بهتر شدن هرچه بیشتر کشور به اصطلاح اسلامیمون بکنن . جدا خیلی مضحکه . مردم کشور ما هر سال دهه گرامی زجر رو جشن می گیرن و کلیم ذوق میکنن که زدن تو دهن استکبار...
-
یاد زمستان و ...
چهارشنبه 15 بهمنماه سال 1382 17:26
پنجره های بسته اتاق مرا به یاد زمستان می اندازد و زمستان یاد تو را برایم تداعی می کند که مثل برفی پشت شیشه ها نشستی و تا خواستم شیفته تو بشوم با آفتاب سفر کردی همین الان این شعرو خوندم خیلی خوشم اومد .... نهال حیدری
-
تغییر یا تقدیر ؟؟؟
چهارشنبه 15 بهمنماه سال 1382 14:27
سلام : امروز صبح خیلی سخت از خواب بیدار شدم اونقدر سخت که دلم می خواست فقط گریه کنم . یک ساعت بعدش که یکمی خواب از سرم پرید داشتم فکر می کردم اینهمه تلاش برای چیه ؟ مگه من چقدر می خوام زندگی کنم ؟ پارسال اینموقع به ذهنمم خطور نمی کرد که امسال شرایطم این باشه . همیشه از طریق زندگی کسانی که وضعیت الان منو دارن بیزار...
-
دیگه چی مونده ؟
شنبه 11 بهمنماه سال 1382 16:13
کتاب ... می خواندم کتاب را از من گرفتند شعر ... می خواندم شعر را از من گرفتند تو را می خواندم تو را از من گرفتند دیگر چیزی برای خواندن نمانده است اکنون باید بنویسم ... ن.ح داشتن بلاگ اسکایم می گرفتنا...
-
صدای درد !
چهارشنبه 10 دیماه سال 1382 10:49
از پدری پرسیدم صدای درد چیست ؟ سئوالم بی پاسخ ماند . از سکوتش صدای درد را فهمیدم . چرا سئوالم بی پاسخ ماند ؟ یعنی این پدر اینقدر دردمند بود ؟ از دست که ؟ برای چه ؟ از بدی فرزندش یا از دست روزگار ؟ از رهگذری دلیل سکوتش را پرسیدم .وقتی جوابم را داد پشیمانی به خاطر سئوالی که کرده بودم همه وجودم را گرفته بود ؛ چون او نه...
-
انسانیت یا انسان نمایی ؟
پنجشنبه 4 دیماه سال 1382 12:22
مادرم به من آموخت که در جمع کران کر باشم و در جمع بیناها بینا ولی از نگاه پدر دریافتم هرجا که هستی خودت باش . م.ش کدومشون درست میگن؟ اگه به حرف کدوم عمل کنم موفق ترم ؟ به حرف مادرم یا پدرم ؟ یا نصفی از این نصفی از اون ؟ من همیشه به گفته پدرم عمل میکردم ولی بعد از مدتی فهمیدم که اگه بخوام در برابر همه خودم باشم تو...
-
فال شب یلدا
دوشنبه 1 دیماه سال 1382 16:39
دوباره سلام اون موقع که داشتم طولانی ترین شب عالم رو مینوشتم کلی کار سرم ریخته بود بخاطره همین دو تا چیزو یادم رفت بنویسم یکی فالی که دیشب به نیت همه اونایی که دوسشون دارم گرفته بودم و دومی تشکر از دوسته خیلی خوبم که من با این تشکر نمیتونم محبتاشو جبران کنم ولی بیشتر از این در توانم نیست . اول تفالی رو که به دیوان...
-
طولانی ترین شب عالم
دوشنبه 1 دیماه سال 1382 14:48
سلام به همه کسایی که شاید خواننده اراجیفم باشن . هرچی فکر میکنم نمیدونم چی بنویسم در صورتی که همیشه دوست داشتم که یه وبلاگ داشته باشم ولی حالا که دارم اینطوریه. از بی مطلبی می خوام فکرای دیشبمو بنویسم. دیشب که رسیدم خونه بعد از انجام کارای همیشگی نشستم به انار دون کردن .بعد از گذشت چند دقیقه دونه های انار خیلی توجهمو...
-
آغاز
یکشنبه 30 آذرماه سال 1382 17:51
سلام