مهر...

ااااااادر یکماه و یک هفته زجرها کشیدم خندها سر دادم گریه ها کردم و خوشی ها
فکر میکردم از ۱۴ شهریور یکسالی گذشته...
حیف ۲۱ روز از فصلم گذشت...

نظرات 3 + ارسال نظر
ه.ناپیدا جمعه 22 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:12 ق.ظ http://zangar.blogsky.com

۲۲ روز

فرید جمعه 22 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:32 ق.ظ http://pashew.mihanblog.com

سلام
عالی بود و قشنگ می نویسی خوشحال مشم به وبلاگم سر بزنید و نظر بدین امیدوارم که همیشه موفق و پیروز باشی

[ بدون نام ] یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:18 ق.ظ

سلام خانم عزیز
اتفاقی آدرس وبلاگتو پیدا کردم.
چطوری؟منو یادته؟
نه والا
یادته دو تا بال قشنگ داشتی برای پرواز.
؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یادته چقدر انفجاری عمل میکردی؟
یادته همش حرف حرف خودت بود؟
الان ۲ سال و نیم میگذره خیلی خیلی گذشته چون از ۱۴ شهریور یکسالی گذشته؟
راستی تولدت مبارک!
من حسابی عوض شدم.
دیگه ناراحت نمیشم.
ناراحت نمیکنم.
سعی میکنم بگفته یک استاد بزرگ عرفان که میگه :فقط باش

فقط باشم

فقط یک انسان باشم که دم خدا در وجودمه پس فقط باید خدا باشم.
فقط باشم.

شعر زیر مال مقدس فانیه فقط تو شعر حرفهای کلمه بود را به ترتیب با ضمه فتحه و ساکن بخون.

دم بود نائی من در دم دم هستم نی
بند بندم همگی پر بود ار نغمه وی
هر دم از دم بزند آتشم اندر رگ و پی
عشق دم گاه به رومم کشد و گاه به ری
یا رب این نای و نی و ما و من و دمدمه چیست؟
دم به دم میدمد و صاحب دم پیدا نیست
پر صدا کرده جهان را زمنم این من کیست؟
منم این صاحب دم یا من و او هر دو یکیست
او منم یا منم او یا بود از او منمم

این شعر و مصراع آخرش چنان منو متحول کرده که دوباره متولد شدم پس تولدم مبارک!

تو که خود خدائی پس چرا جدا از خدائی مگه خدا زجر میکشه.؟

خوب دیگه زیادی مزاحم شدم.
فکر کنم دیگه منو شناختی

از خدا(یعنی خودت) میخوام در تمام مراحل زندگی خدائی باشی

دوست (دشمن) (انتخاب با خودت) قدیمی تو
اگر دوست بودم خبر بده کلی برات حرف دارم.
اگر دشمن بودم هم خبر بده چون همون حرفهائی که اگه دوست بودم برات داشتم بازم دارم.

آدرسمو برات pm زدم

خدا حافظ خودت و خانواده محترمت باشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد