فردا چقدر زندگی آسان نیست...

دیروز
مردی مرد
که هنوز
ستاره اش سوسو می زند
دیشب زنی
نوزادی زایید
بی ستاره
امروز مادری
کودکی مرده به دنیا آورد
با ستاره ای درست بر پیشانی
فردا چقدر زندگی آسان نیست .
                                             (ج.م)

********
برای همه اونایی که ظاهرشون زیباست :
چی فکر می کردم چی شد . چی میدیدمو چی بود .
نظرات 4 + ارسال نظر
میکا چهارشنبه 20 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 09:08 ب.ظ http://mika.persianblog.com

خیلی عالی بود
خوشحال میشم وقتی می بینم که هنوز کسائی هستن که عینک حقیقت بینی به چشاشونه

محمد چهارشنبه 20 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 11:34 ب.ظ http://deltang.net


Próspero

نترس ،
شکلی خواهم داشت که تو انتظار داری ،
تنها تو را نگاه می کنم
ذهن خویش را آرام خواهم کرد
تا فکر تو را آشفته نسازد
و تا تن من حواس تو را
به بیراهه نکشاند
خود را همچون سکوت نحیف خواهم ساخت
و چندان که تو بخواهی
بی درنگ
در میان عناصر ناپدید خواهم شد ...


----
پی نوشت :
حمید مصدق را همیشه شاعر احساساتی شناخته ام ...

آرش جمعه 22 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 09:11 ب.ظ


امروز هم زندگی آسان نیست...! فقط خدا کنه به فردا
برسیم(فردا هم مثل امروز )

خوش به حال اونایی که تو دل آدما رو میبینند(منظورم جراح قلب نیستا)


لازم نیست راجع به هر چیز فکر کنی که بعد ...
لازم نیست هر چیزی رو ببـــــــــینی که بعد ...


حالا خودمونیم چی فکر میکردی ؟ چی شد؟ چی میدیدی ؟ چیچی بــــــود؟ (فضول نه کنجکاو)

[ بدون نام ] دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 10:55 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد