؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا؟؟؟؟

نظرات 3 + ارسال نظر
سپیده جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 07:33 ب.ظ http://3pid-a.persianblog.com

من از همه ی چرا ها خسته ام !!!

محمد شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 06:33 ب.ظ http://deltang.net

ببین ! زندگی یک معامله است ، چیزی می گیریم و چیزی می دهیم .خودخواهانه است که تنها بخواهیم چیزی به دست بیاوریم و چیزی از دست ندهیم . باید یادمان باشد که عشق مثل یک گلوله آتش است ، باید مراقب سوختن دست هایمان باشم و هر از چند گاه دست به دست اش کنیم تا دستمان نسوزد و آزار نبیند . اگر طاقت این گلوله آتش را نداشته باشیم از دست مان می افتد پائین و مثل یک چینی نازک صورتی یک دل حساس می شکند .
باید این را بدانیم که هر چشمی را که به سوی دیگر متوجه می کنیم از حجم ارتباط حسی می کاهد ، هر زمانی را که از رابطه می کاهیم ، از مدت خاطره هامان می کاهد و تدریجا معادله شکننده ای را به وجود می اورد .
هر کس پاسخ تازه ای است در برابر سئوالی تازه ، هیچ سئوالی تکراری نیست و هیچ پاسخی نیز ، هیچگاه در یک شرایط " دوستت دارم"تکرار نمی شود ، هیچ واژه"دوستت دارم " مثل " دوستت دارم " قبلی نیست ، هیچ چیز مثل قبل نیست ، همیشه همه چیز بالاتر از گذشته می رود ، همه چیز پیشتر است از پس ...
موقعیت ها لاجرم در آغاز ، امتداد و سرانجام هر رابطه ای ، و بالاخص از نوع عاشقانه اش موثرند . " هنر یک عشق در آن نیست که زاده ی موقعیت ها باشد ، در آن است که - مستقل از موقعیت ها- و گاه - بر علیه آنها – عمل کند " ...

------

باز هم عاقلانه پرگویی کردم ... با عقل یک دیوانه کامل ... اما نمی دانم طبق قانون من هنوز عاقلم یا نه ؟!

----
روز میلاد من 19 سال و سیصد و هیجده روز بعد از به دنیا آمدنم بود ... حساب کن ببین کی می شود ... !

[ بدون نام ] دوشنبه 27 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 02:12 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد