شعرهای کوتاهم را که می خوانی نقطه چین هایش را ببین نقطه چین شعرهای من به خاطر حرفهای ... که نمی توان نوشت . شعرهای کوتاهم را که می خوانی................. ن.ح
پیش از این ها در دامنه هزار تقویم کودکان زبان بریده حسرت به خواب هایی می برند که تو در بیداری می دیدی . دریغا دریغ که اکنون چونان به سیاهی شب عادت کرده ای که حرارت حقیقت را شراره خوفناک دوزخ می پنداری . حقارت نقطه چین را میهمان حنجره ای کرده ای که روزگاری اگر اراده می کردی ، حنجره ات با هجوم واژه هایی روبرو می شد که هر کدامشان یک ترانه بود . غیر از نقطه چین چیز دیگری پیدا نکردی که فریادش بزنی ؟ چراغی به دست بگیر و برای تماشا به سرزمین واژه ها برو ... آنجا خواهی فهمید که دیرزمانی است نقطه چین را به گودال های سرد و تاریک سپرده اند ... راستی ... به جای خورشید نمی توان نقطه چین گذاشت ...
جان تو .
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
پیش از این ها در دامنه هزار تقویم کودکان زبان بریده حسرت به خواب هایی می برند که تو در بیداری می دیدی . دریغا دریغ که اکنون چونان به سیاهی شب عادت کرده ای که حرارت حقیقت را شراره خوفناک دوزخ می پنداری . حقارت نقطه چین را میهمان حنجره ای کرده ای که روزگاری اگر اراده می کردی ، حنجره ات با هجوم واژه هایی روبرو می شد که هر کدامشان یک ترانه بود . غیر از نقطه چین چیز دیگری پیدا نکردی که فریادش بزنی ؟ چراغی به دست بگیر و برای تماشا به سرزمین واژه ها برو ... آنجا خواهی فهمید که دیرزمانی است نقطه چین را به گودال های سرد و تاریک سپرده اند ... راستی ... به جای خورشید نمی توان نقطه چین گذاشت ...
جان تو .