چه میداند کسی شاید که او هم مرا در خاطر آورد گاه و بیگاه
چه میداند کسی شاید که او هم چو من شبها نخفته تا سحر گاه
چه میداند کسی شاید زمانی که خاموش و سخن بر لب ندارد*
خیال من به آرامی و گرمی چو خون در پیکرش ره میسپارد
چه میداند کسی شاید که او هم ندارد طاقت و آرام یکدم
به جانش آتش بی انتهاییست که می سوزد وجودش را دمادم
چه میداند کسی شاید که هرگز مرا در خاطر او ره نبوده *
سرابی بوده پندارم سراسر غریبی جز دمی کوته نبوده.
(( شادروان ب.ب ))
***********
خدا جون جز تو هیچکس نمیدونه یه جوری بهم بفهمون که ...؟
مثل آب رو آتیش تو باشی دنیا خوب می شه
خدایا دعام رو شنیدی؟؟؟؟