طولانی ترین شب عالم

سلام به همه کسایی که شاید خواننده اراجیفم باشن .
هرچی فکر میکنم نمیدونم چی بنویسم در صورتی که همیشه دوست داشتم که یه وبلاگ داشته باشم ولی حالا که دارم اینطوریه.
از بی مطلبی می خوام فکرای دیشبمو بنویسم.
دیشب که رسیدم خونه بعد از انجام کارای همیشگی نشستم به انار دون کردن .بعد از گذشت چند دقیقه دونه های انار خیلی توجهمو  به خودش جلب کرد دیدم که چقدر زیبا هستن و چیزی که زیبایی دونه هارو در نظرم بیشتر میکرد سادگیشون بود  اونقدر ساده که که میشد دلشونو دید بعد فکر کردم که چقدر با ما به اصطلاح آدمها فرق دارن به قول شاعر که میگه :
خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان                        باید از جان گذرد هر که شود عاشقشان
ولی دیدم که دونه های انار با اینکه  خیلی زیباست هم سادس هم دل رحم اونقدر دل رحم که حاضره خرده بشه :ی